سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

.از آنرو که شهروندان نوین، نمی‌توانند به یکباره آفریده شوند، باید با استفاده از همانها که وجود دارند شروع کنند و مسیری تازه برای امیدهاشان، در راهی که آنان را به پیروی ترغیب می‌کند، بپیمایند.. ( ژان ژاک روسو ــ‌ تاملاتی بر هیأت حاکمه لهستان1772)

سی سال پیش، ریمون آرون،  دانشمند و مقاله نویس سیاسی فرانسوی، در لحظه زایش یک نوع ایده جدید، آب پاکی بر آن ریخت. آرون نوشت: "جانورانی به عنوان "شهروندان اروپایی " ، وجود ندارند. شهروندان تنها فرانسوی، آلمانی یا ایتالیایی هستند".(آرون 1974،صص653-652 ) منبع پایگاه اطلاع رسانی ارتباطات ایران اگر ریمون آرون هنوز با ما بود، امروز مجبور به قبول تولد حیوان سیاسی جدیدی می‌شد. شهروند اروپایی با صدایی بسیار ضعیف، به زبان های مختلفی حرف می‌زند، با این‌همه سخنش درباره شهروندی اروپا، در نواحی گوناگون به گوش می رسد. حضورش در آموزش دانشگاهی و پژوهش‌های پیشرو و در برنامه درسی مدارس مانند: "برنامه گفتگوی صریح درباره شهروند اروپایی" اجرا شده از سوی اتحادیه اروپا و در بیانیه‌های برخی از احزاب سیاسی و مذاکرات پارلمانی احساس می شود. شهروند اروپایی به عنوان یک هنجار برانگیزنده، در زمینه‌های مختلف قانون که مطالبی چون حمایت از مصرف کننده ، پناهندگی و مهاجرت را پوشش می‌دهد (ورنیک  2005) و البته اصل شهروندی اروپایی، جای مهمی در پیمان آمستردام (امضا شده در اکتبر 1997) دارد و نیز در تکرار شهروندی اتحادیه در پیمان نیس  (امضا شده در فوریه 2001) و جامعتر از همه در پیش‌نویس قانون اساسی که برای تصویب، در نیمه اول 2005، با دشواریهایی روبرو شد. هر اثر بلند مدتی که مشکلات اخیر بر پروژه یکپارچگی اروپا بگذارد، معقول است که بگوییم ریموند آرون در اشتباه بود. امروز، پشتیبانی نهادی و عملی در حمایت از شهروندی اروپا وجود دارد. تازگی آن در تاریخ یکپارچگی اروپا، انکارناپذیر است. چند آرمان بلندپروازانه از سوی طراحان یکپارچگی، ابداع شده است، اما این [ایده] از نظر سیاسی غنی، همراه با شعارهایی مانند:"اجتماع اروپا"  و تصور یک "بازار واحد"  ،اکنون به احتمال قوی، در مقام قانع‌کننده‌ترین نمونه قرار دارد. به رغم این واقعیت، در این رساله تاکید شده است که پروژه "شهروندی اروپایی" به طور کافی مشخص نشده و با چالش های جدی روشنفکرانه و سیاسی روبرو است و مطمئنا" نیاز به حامیان سیاسی دارد.

 سخن از حامیان است: قهرمانان شهروندی اروپا کیانند؟کدام گروههای مردم و سازمانها، کوشیده‌اند حکم ریموند آرون را رد کنند ؟ ساده‌ترین پاسخ این است: آنان که پیش‌بینی کردندکه تنشها و نگرانیهای یکپارچگی اروپا نیاز به یک احساس رضایتمندی جمعی را پرورش می‌دهد که جمعیتهای ناهمگون اروپا را به یکدیگر می پیونداند تا جامعه برتر واحد اروپایی به وجود آید، به سخن دیگر، کسانی که پیش‌بینی کردند مدل یکپارچگی اروپا، ارائه شده از سوی مونه ، فروخواهد خفت، مدلی‌که می‌گوید تاثیر نظارتی و موفقیتهای اقتصادی کافی نخواهد بود ازآنرو که یکپارچگی، خواست مردم را برای سهم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌داشتن در تصمیم گیری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بر‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌‌‌‌‌‌‌انگیزاند، همانگونه که اکنون در حال رخ‌دادن است، و گاه با نتایج چشمگیر. این پیشگویی پشتیبانانِ شهروندی اروپا پاداشش را گرفت و پیش از آنکه بیش از حد دیر شود، و جزئیات در غبار زمان محو، تاریخ‌نگاران باید تاریخ سی ساله چگونگی رخداد پروژه شهروندی اروپا را بنگارند.

چنین تاریخچه‌‌‌ای باید توصیه‌‌‌‌هایِ راهگشایِ ارائه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شده به اجلاس پاریس شورای اروپا (1974) را نیز در بر‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیرد،که در آنجا برای نخستین بار سخن از اهمیت تحرک فزاینده به‌عنوان یک منبع آگاهی اروپایی و توسعه شهروندی اروپا به میان آمد و نیز از گزارش تیندمان  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌]تیندمان 1975 [ جایی‌که نخستین بار طرح نیل به خلق یک جامعه سیاسی از شهروندان، به طور مشخص درخواست شد. جدید‌تر از آن  درخواستهایی برای "شهروندی اروپا"باتنوع‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گسترده‌ای در مفاهیم پدیدار شده‌است: برای مثال، درمبارزه انتخاباتی هلموت کهل به نفع ‘Unionsbürgerschaft  در،1990 که شاید اولین مورد ثبت شده‌ای است که واژگان  شهروندی اروپایی بخشی از گفتگوی فعال بین شهروندان و دولتهای آنان شد، نیز در یک رشته از احکام دادگاه اروپایی عدالت ، جائیکه شاید در تعریف و توسعه حقوق  و وظایف شهروندی جدید برای مردمان اتحادیه اروپا بیشترین پیشرفت حاصل شده است. تمامی تلاش برای تبیین "شهروندی اروپا" در ماده 9، پیمان آمستردام، قابل مشاهده است، آنجا که اعلام می‌کند: "به موجب این سند، شهروندی اتحادیه، بنا نهاده شد. هر شخص دارای ملیت یکی از کشورهای عضو، یک شهروند اتحادیه خواهد بود." این تدارک مشخص می‌کند که شهروندان اتحاد نوین از آزادیهایی که شامل حقوق مشروط برای جا‌بجایی و اقامت آزادانه در قلمرو کشورهای عضو، حق شهروندی اروپایی برای دسترسی به مامور رسیدگی به شکایت عمومی علیه ادارات دولتی به هر زبان رسمی و طلب دادخواهی از پارلمان اروپا، انتخاب‌کردن و انتخاب‌‌‌‌شدن در انتخابات شهرداریها و رای دادن در انتخابات اروپایی به هنگام اقامت در آن کشورهای عضو که ملییت آن را ندارند، و حق آنها در وطن یا در کشورهای بیرون از آن، نزد نمایندگی‌کنسولی و حمایت دیپلوماتیک از طریق هر یک از کشورهای عضوبرخوردار خواهند بود. در منشور الحاقی حقوق اساسی به پیش‌نویس قانون اساسی، حقوق دیگر و پیشرفته‌تری را، همچون "حق برخورداری از حکومت شایسته" افزوده ‌است.

توجه کنید که این حقوق شهروندی در هر و همه موارد با غنی‌ترین معانی لغات سیاسی آمده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. این امر با این حقیقت سازگار است که در منطقه اروپا ریشه لغوی کلمه شهروندی به شهروند(civis) بازمی‌گردد، کسی که درکنار دیگران و همیار با آنان ساکن یک شهر است civitas) ) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌] وبر 1978،جلد 2،صص1212- 1372و جدیدتر از آن،اسکینر و استرات،2003 [. شهروندی یک هویت مجرد یا فرضی است- نوعی پژواک از تابعیت مدنی- که جایگزین وابستگیهای" طبیعی" وبدیهی خانواده یا طایفه یا اجتماع محلی می‌‌‌‌‌‌شود یا از آن فراتر می‌‌‌‌رود.به بیان دیگر: از ارسطو تا پیمان آمستردام از طریق قانون امپراتوری رم، احیاء فلسفه حقوق رم جدید در قرن دوازده، دولت‌شهرهای ایتالیایی، شهرهای خود‌مختار زیلاند و هلند، مجلس ملی لهستان پیش از قرن بیستم، تا شعارهای انقلابیان انگلیسی و فرانسوی؛ در همه این مفاهیم ،شهروند‌بودن به معنای فردیست که به یک جامعه سیاسی با حقوق عرفی تعلق داردو در حقوق و وظایف با دیگران مساویست.زمانی که ارسطو شهروندرا به عنوان هر کسی که بتواند "جایگاهی، در دولت یا حکومت، به دست آورد" توصیف کرد، در طلب اندیشه‌ای بود که هنوز زنده است. شهروند‌بودن نه یک تبعه ناتوان بودنست، بلکه مستلزم برخورداری از فرصتهای مساوی دسترسی به حقوق تعریف‌شده سیاسی و وظایف جامعه است. برخورداری از پایگاه اجتماعی یا قانونی یک شهروند، ماهیت قدرت را عوض کردنست، متعهد‌شدن آزادانه و مساویانه با دیگران از راه اعمال قدرتست برای معنا کردن اینکه چگونه با‌هم در صلح وصفا زندگی کنیم، داوری کردنست که چه کسی،باید چه چیزی را ،کی و چطور به کف آرد.شهروندی تنها درباره تصمیمهای قانونی یا سیاستهای دولتی و اجرایی نیست. بنابر برخی سنتهای کهن و ارجمند اندیشه اروپایی، شرط آنان برای ممکن‌شدن ‌‌است.

هر آینه سیاست در جوهر معنای واژه شهروندی [مستتر] باشد، آنگاه آشکار است که پروژه شهروندی اروپایی همانند داستان شگفت‌انگیز افسانه جزیره ناشناخته  اثر ژوزه ساراماگو  است:یک ادیسه سیاسی، تمرین تدوین قوانین در طول راه، رویارویی با دشواریهای نوظهوری که نامی ندارند،چه رسد به راه‌حلهای آسان و خودبخودی. از این منظر، دیدگاه اکنون محاصره‌شده شهروندی اروپایی با مجموعه‌ای از چالشهای نو روبروست،که هنوز چشم‌انداز راه‌حلی برای آنان وجود ندارد. اگربه دقت بنگریم ، به ویژه چهار چالش جدید می‌تواند هسته یک برنامه پژوهشی نو باشد،که در آن تاریخدانان و دیگر دانشمندان علوم اجتماعی وظیفه اساسی خواهندداشت. این چهار چالش به بیان چیزی همچون یک دیدگاه سیاسی کمک می‌کنند، حتی یک برنامه سیاسی که- اگر موفق می بود-می‌توانست منجر به تجدیدشکل و ارزشیابی مجدد" اروپا"یی که امروز می شناسیم شود.

منبع:پایگاه اطلاع رسانی ارتباطات ایران


نوشته شده در  یکشنبه 86/12/12ساعت  8:39 صبح  توسط مجید نقدی 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
طراحی بانک های اطلاعاتی
مهندسی ارزش 2
شهروندی اروپا مقاله ای از جان کین(1)
مهندسی ارزش(1)